البته فرهادی با فیلم تازهاش به مسابقه آمده و نامزد دریافت نخل طلاست. محمد رسولاف نیز با فیلم «ناشناخته» به بخش نوعی نگاه راهیافته و چند فیلمساز ایرانیالاصل دیگر هم هستند که در بخشهای جنبی حضور خواهند یافت. رسانهها از شرکت پنج فیلمساز ایرانی در کن خبر داده و برخی هم نوشتهاند که پرویز شهبازی با فیلم «دربند» به بخش دو هفته کارگردانان خواهد رفت؛ اتفاقی که اگر رخ دهد تنها حضور رسمی سینمای ایران در جشنواره کن خواهد بود، چون تا اینجای کار فیلمسازان ایرانی با فیلمهایی به کن شصتوششم آمدهاند که شناسنامه ایرانی ندارند. مطرحترین فیلم هم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی است که هم بازیگر ایرانی دارد (علی مصفا و بابک کریمی) و هم فیلمبردارش ایرانی است (محمود کلاری) ولی فیلم بهعنوان محصول فرانسه به کن امسال آمده است. فیلم محمد رسولاف هم ظاهرا در آلمان ساخته شده و ربطی به سینمای ایران ندارد.
نتیجه اینکه تا اینجای کار و در شرایطی که هنوز تکلیف حضور فیلم دربند برای شرکت در بخش دوهفته کارگردانان مشخص نیست، هیچ فیلمی با نام ایران در کن حاضر نشده است. غیبت سینمای ایران در جشنواره کن الزاما فاجعه نیست. همانطور که حضور در این فستیوال و حتی جایزه گرفتن در آن هم نمیتواند الزاما نکته مثبتی باشد. کما اینکه ما در دورههایی با فیلمهایی به کن رفتهایم که فقط به دلایل فرامتنی و سیاسی مورد توجه قرار گرفتهاند؛ فیلمهایی که ساختار ضعیفی داشتهاند ولی بهواسطه مضمونشان به کن رفته و حتی جایزه هم گرفتهاند.داخل پرانتز باید به این نکته هم اشاره کرد که بهندرت پیش آمده که کن به آثاری با این مشخصه، جوایز اصلیاش را اهدا کرده باشد.
از سوی دیگر باید این نکته را هم در نظر داشت که میتوان در کن شرکت نکرد و نمایندهای در آنجا نداشت که ساحل زیبا و توریستی فرانسه غایت سینما نیست. اگر تولیداتی ارزشمند و واجد ساختار هنرمندانه و برخوردار از هویت ایرانی داشته باشیم که هم در اینجا مورد توجه مخاطب قرار گیرند و هم در آن سوی آبها نماینده شایستهای برای ایران باشند، نرفتن به کن اصلا اهمیتی ندارد؛ ضمن اینکه اگر حضور در کن امتیازی محسوب نمیشود، شرکت پررنگ در بخشهایی چون بازار فیلم این جشنواره هم نمیتواند امتیازی باشد.
مشکل اینجاست که سالهاست سینمای ما، هم توان برقراری ارتباط با مخاطب اینجایی را از دست داده و هم اینکه نمیتواند مثل گذشته مورد توجه محافل معتبر بینالمللی قرار گیرد. مورد اصغر فرهادی هم یک استثناست و اگر فیلمهای او را در نظر نگیریم، کارنامه سینمایی ما در عرصه بینالمللی نمیتواند نمره قبولی بگیرد.
تنها راه موفقیت در فستیوالهایی چون کن و ونیز هم برخلاف آنچه برخی میگویند وطنفروشی نیست. مروری بر کارنامه پرافتخار سینمای پس از انقلاب نشان میدهد که چگونه با فیلمهایی که شناسنامه و هویت ایرانی داشتند در عرصههای جهانی درخشیدیم. در شرایط فعلی اما، تنها باید به حسن تصادفها دلخوش باشیم؛ اینکه فیلمسازی از راه برسد که به یمن استعداد و توانایی شخصیاش پرچم ایران را در جشنوارهها و مراسمهای معتبر سینمایی به اهتزاز درآورد.
کسانی هم که باید برای سینما برنامه داشته باشند و بسترها را برای اعتلای محصولات وطنی فراهم کنند سرگرم حضور در بازار فیلم میشوند یا با فیلمسازی که هیچ نقشی در موفقیتش نداشتهاند عکس یادگاری میگیرند.